NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
یک عضو جدا شده سازمان منافقین گوشه ای از جنایت ها و خباثت های سران این سازمان در قبال اعضای آن را بازگو کرد.
598 به نقل از کیهان: مریم سنجابی در نامه ای خطاب به مریم قجرعضدانلو ابریشمچی رجوی نوشت: می دانم که این نوشته به دستت خواهد رسید، اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده باشد... آیا یادت هست فائزه اکبریان 29 ساله مدت ها اشک می ریخت و زار می زد و آنقدر او را در تنگنا گذاشتید که دخترک معصوم از دست تو و تشکیلات تو و انقلاب تو خودکشی و خودش را راحت کرد؟ آیا به یاد دارید آنقدر بر سر «نسرین احمدی» بیچاره فریاد زدید و او را داغان کردید که او نیز خودش را کشت؟ آیا بیاد داری که «خدام گل محمدی» بیچاره بیمار و مجروح شدید بود و آنقدر روزها و شب ها التماس می کرد که، «من نمی خواهم دیگر در این سازمان بمانم بیمار هستم و بگذارید بروم»... و مستمر به دستور تو شب تا صبح بر سرش داد می زدند که «تو مزدوری!!و...»، تا اینکه خودش را در هنگام تنظیف سلاح با بنزین به آتش کشید و به زندگی غمناکش پایان داد.
عضو جدا شده منافقین ادامه می دهد: آیا به یاد داری در حالیکه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابی هم نداشتیم و ماهانه فقط 7000دینار عراقی (معادل 35 دلار) برای کل وسایل و پوشاک و مواد بهداشتی و کفش و... به ما پرداخت می کردی، خودت در چه رفاهی غرق بودی و شاید شمارش لباس ها و کفشهایت از هزار بالا می زد؟ آیا به یاد داری سه سال تمام در «مقر پارسیان» برای تو و مسعود قصری رویایی ساختیم با استخرهای بزرگ و سرپوشیده و باغهایی پر درخت و پاسیوهایی زیبا و شیک و وسایلی که همه مارک سلطنتی داشت و ساختمان هایی رویایی...؟ آیا همان زمان به یادت هست که نزدیک همان قصر رویایی تو ( در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نیروهای بدبخت تو برای ماه ها در خاک و خل و در سوله هایی که کف آن با خاک بیابان مفروش بود زندگی می کردند و شب ها بر روی موکت های زبر و در کیسه خواب های نظامی استراحت می نمودند و برای هر صدها نفر آنها تنها چهار الی پنج توالت و حمام صحرایی وجود داشت؟
سنجابی در ادامه این نامه سرگشاده ضمن برشمردن اسامی دختران بخت برگشته ای که زیر مشت و لگد مسعود رجوی افتادند، نوشت: مهری موسوی و مینو فتحعلی مظلوم را یادت هست که چگونه به محاکمه و لگدمال کردن کشیدید؟ آیا یادت هست در نشست های درونی به ما می گفتید این برادران بایستی اینقدر از صبح تا شب کار کنند که شب مثل جنازه بیهوش شوند تا به «دوران» (مسائل عاطفی و خانوادگی و عاشقانه و جنسی) فکر نکنند؟ به یادت هست برای همان برادران برنامه ریزی می کردید که از چهار و نیم صبح تا 11 شب یک نفس کار کنند، ولی تو و مسعود و فرماندهان عالیرتبه فقط به آنان فحش می دادید و با هزار بیماری حتی اجازه استراحت به آنها نمی دادید و به دستور شما آنها را در حالیکه حتی در تب می سوختند با سیلی از بستر بلند می کردند و به صراحت می گفتید اگر به خاطر مریضی توی نشست عملیات جاری بمیرید هیچ باکی نیست و باز هم باید به نشست بیایید در نشست بمیرید؟ تو هرگز به یاد نداری که «پرویز احمدی» و «قربانعلی ترابی» در حالیکه شدیدا توسط «نریمان و مختار و نادر و...» کتک خورده و زیر مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقی و علی قشقاوی جان باختند!؟ تو حتما فراموش کرده ای که چه بلایی بر سر محمدحسین سبحانی آوردی و 9 سال او را در اشرف و ابوغریب زندانی کردی و سخت ترین فشارها را بر وی وارد آوردی و نمی گذاشتی از سازمان بیرون برود!؟ تو حتما فراموش کرده ای که علی قشقاوی را بدون هیچ گناهی 4 سال به زندان های ابوغریب فرستادی؟! شرم و شرم و باز هم شرم بر تو باد اگر ذره ای وجدان و احساس در تو مانده باشد!

[ دوشنبه 90/10/5 ] [ 8:4 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 1189
بازدید دیروز: 847
کل بازدیدها: 4925441